رضایت چیست؟ خوش بختى کجاست؟
در بخش اول این نوشتار، به باورهایى چون بستر کامیابی در زندگی، شناخت واقعیت دنیا، معنای زندگی و روزی زندگی می پردازیم که نقش مهمّى در رضامندى از زندگی و شادکامى انسان ها دارند.
طرح مسأله و ضروت بحث
خالق جهان و انسان، خداوند متعال است. او براى خلقت خویش، هدفى را اراده کرده است. جالب است که آفرینش انسان، به تصریح قرآن کریم، خود، هدف برخى از خلقت هاى دیگر است. چه بسا ابر و باد و مه و خورشید و فلک و بسیارى از موجودات دیگر، براى بودن ما در این دنیا باشند!حال، این سوال مطرح است که هدف از به وجود آمدن خود ما چیست؟
پاسخ، تکامل و به خدا رسیدن است و بىشک براى این هدف، باید از گذرگاه دنیا به خوبى عبور کرد و راه و روش درست زیستن را آموخت و به خوبى به کار بست. این جاست که بحث رضایتمندى از زندگى مطرح مى گردد.کسى که راه و روش زندگى کردن را آموخته باشد، مسلّما به موفقیت خواهد رسید و از زندگى خود، راضى خواهد بود، گرچه آن زندگى داراى فراز و نشیب ها و حتى مصائب و مشکلاتى باشد.
صاحب نظران علوم انسانى، غالبا فرمول هایى براى رضایتمندى انسان از زندگى ارائه نموده اند؛ اما امتیاز آنچه پیش رو دارید، این است که مسئله را از دیدگاه آیات و احادیث، بررسى نموده است.
این، نکته قوّتى براى مطلب حاضر شمرده مى شود؛ چرا که خالق انسان به حال او آگاه تر است و طبعا فرمولى که او عرضه مى کند، قابل قیاس با هیچ یک از فرمول هاى دیگر نیست. اوست که جهان و انسان را آفریده و به تمامى نقاط قوت و ضعف و عیان و پنهان آدمى، آگاهى کامل دارد.
در بخش اول این نوشتار، به باورهایى چون بستر کامیابی در زندگی، شناخت واقعیت دنیا، معنای زندگی و روزی زندگی میپردازیم که نقش مهمّى در رضامندى از زندگی و شادکامى انسان ها دارند.
بستر کامیابى
رضامندى،1 بستر موفقیت و کامیابى است. هیچ انسان موفّقى نیست که از هنر «رضایت از زندگى» برخوردار نباشد. انسان هاى موفّق کسانى اند که با زندگى خود مشکلى ندارند. اشتباه نکنید! نمى گویم «در زندگى» خود مشکلى ندارند؛ بلکه مى گویم «با زندگى» خود مشکلى ندارند.مشکلْ داشتن در زندگى، یک چیز است و مشکل داشتن با زندگى، چیز دیگر. اتفاقا در بیشتر موارد، انسان هاى موفّق با مشکلات زیادى دست و پنجه نرم کرده اند؛ اما احساس نارضایتى از زندگى نداشتند. مى توان گفت: رضامندى از زندگى یکى از رازهاى ناشناخته زندگى انسان هاى موفّق است.
رضایت چیست؟ خوش بختى کجاست؟
بسیارى از افرادى که به امکانات زندگى دست مى یابند، احساس خوش بختى را تجربه نمى کنند و برعکس، بسیارى از کسانى که فاقد امکانات زندگى اند، از احساس رضایت از زندگى برخوردارند.به نظر مى رسد میان تمکن مالى و رضایت از زندگى، رابطه علّت و معلول برقرار نیست. گاهى زندگى هاى مرفّه، از احساس رضایت از زندگى محروم اند و گاهى زندگى هاى ساده، از رضایت از زندگى برخوردارند. کدام یک بهتر است: تمکن مالى یا رضایت از زندگى؟
رضایت از زندگى یک احساس درونى است و هر چند، منقطع از دنیاى خارج و واقعیت هاى بیرونى نیست و مى تواند تحت تأثیر آنها باشد، اما وابسته به آن نیز نیست و این امکان وجود دارد که در بدترین شرایط نیز بتوان از زندگى، احساس رضایت داشت. امّا سؤال این است که: سرچشمه احساسات انسان کجاست؟ و چه چیزهایى در شکل گیرى احساس نقش دارند؟
آن گونه که مى اندیشیم، احساس مى کنیم
احساس، ناشى از تفکر انسان است. احساسات و عواطف ما آن گونه شکل مى گیرند که مى اندیشیم. همه احساسات منفى و مثبت، نتیجه مستقیم افکارند. بدون داشتن افکار غمگینانه نمى توان احساس غم کرد، یا بدون داشتن افکار خشمگینانه نمى توان احساس خشم کرد، بدون داشتن افکار حاسدانه نمى توان احساس حسادت کرد و بدون داشتن افکار افسرده، نمى توان احساس افسردگى کرد.2 قرن ها قبل، اپیکور، فیلسوف یونان باستان گفت که: «نگرش و برداشت انسان ها از رویدادها بسى مهم تر و تعیین کننده تر از خود رویدادها هستند».3
دکتر دیوید بُرنْز چنین تصریح مى کند که:
اگر مى خواهید از روحیه بد نجات یابید، باید قبل از هر چیز بدانید هر احساس منفى، ناشى از اندیشه منفىِ بخصوصى است. اندوه و افسردگى، ناشى از تفکر از دست دادن و باختن هستند.4اگر احساسات ما آن گونه شکل مى گیرند که مى اندیشیم، مى توان به راحتى نتیجه گرفت که احساس رضامندى یا نارضایتى اززندگى، ریشه در چگونگى تفکر ما دارد و اگر چنین است، براى رسیدن به رضایت از زندگى باید در تفکراتمان تجدید نظر کنیم.
پس تنها راه رسیدن به شادمانى و رضامندى، تهیه و تأمین امکانات فراوان، لازم نیست؛ مى توان با یک تغییر در تفکرات، به آن دست یافت.
تفکر واقع گرا، شرط رضامندى
اگر چگونگى تفکر انسان، نقش تعیین کننده اى در احساس رضایت از زندگى دارد، سؤال این است که: چه تصوّرى از دنیا باید داشته باشیم و زندگى را چگونه باید ببینیم تا به رضامندى دست یابیم؟براى رسیدن به یک احساس خوب از زندگى، شاید بتوان دنیا را در «خیال» خود بسیار زیبا، راحت و دوست داشتنى دانست و در پى آن، به یک احساس خوب و رضایتمندانه از زندگى دست یافت.
این نگرش، یک نگرش توهّمى و تخیلى است و نمى تواند تأثیر پایدار و ماندگارى داشته باشد و همانند مواد مخدّر یا داروهاى توهّم زاست که براى مدتى ارتباط فرد را با خارج قطع کرده، در خیالات واهى، غوطه ور مى سازد؛ اما پس از تمام شدن اثر دارو، زندگى، بسیار سخت تر از آنچه بود، مى گردد.
زندگی شاد همراه با رضایتمندی
راه رضایت از زندگى و راز شاد زیستن، شناخت واقعیت ها و گریز از تخیلات و توهّمات است. باید دنیا را آن گونه که هست، شناخت. نگرش انسان به دنیا باید نگرشى واقع بینانه و هماهنگ با واقعیت هاى آن باشد.بنابراین، براى رسیدن به احساس شادمانى، لازم نیست واقعیت هاى گاه سخت و تلخ زندگى را انکار کنیم. با تفکر واقع گرا نیز مى توان به شادمانى و رضامندى رسید و بلکه شاید تنها راه ممکن همین باشد. شاید بپرسید که: چگونه چنین چیزى ممکن است؟
هماهنگى انتظارات با واقعیت ها
اگر نگرش انسان به زندگى، واقع گرایانه باشد، انتظارات او از زندگى نیز واقع گرایانه خواهد بود و در پى آن، احساس او از زندگى نیز واقع بینانه خواهد شد. شاید بتوان گفت که «هماهنگى انتظارات با واقعیت ها» شرط اصلى شاد زیستن و رضایت از زندگى است.ناهماهنگى میان انتظارات و واقعیت ها، موجب دوگانگى شده، تضادهاى بنیادینى به وجود مى آورد که زیان آن، جبران ناپذیر است.
پس رضایت از زندگى هنگامى شکل مى گیرد که انتظار ما از زندگى، واقع گرایانه باشد. اگر دنیا را با همه سختى هایى که ممکن است داشته باشد، آن گونه که هست بشناسیم، مى توانیم به راحتى در آن زندگى کنیم. زندگى راحت، در گرو شناخت دنیاست.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در باره این اصل مى فرماید:
اگر درباره دنیا آنچه را من مى دانم، شما هم مى دانستید، جان هاى شما از آن، احساس راحتى مى کرد.5
با توضیحاتى که داده شد، اکنون بهتر مى توان به عمق کلام امام على علیه السلام دست یافت که مى فرماید:
کسى که دنیا را بشناسد، به خاطر مصیبت هاى آن، غمگین نمى شود.6
حضرت نمى فرماید که دنیا باید جاى خوشى ها باشد و نمى فرماید که تصوّر کنید دنیا پر از خوشى و راحتى است؛ بلکه مى فرماید اگر دنیاشناسى تان واقعى باشد، با وجود سختى ها و با اقرار به وجود آنها، باز هم احساس ناراحتى و نارضایتى به شما دست نخواهد داد.
آموزه هاى زندگى ساز دین، انسان را به گونه اى تربیت مى کند که در اوج سختى ها و در عمق گرفتارى ها نیز ناامید و افسرده نخواهد شد.
تلازمى میان سختى و ناخرسندى نیست
معمولاً این گونه مى پنداریم که شادمانى و رضامندى، ضدّ سختى و گرفتارى است. آن جا که سختى باشد، شادى و رضامندى نیست و آن جا که سختى نباشد، شادى و رضامندى به وجود خواهد آمد؛ اما این، یک تصوّر نادرست است.هیچ تلازمى میان این دو، برقرار نیست. سختى، یک چیز است و ناخرسندى، چیز دیگرى. نباید تصوّر کرد پیامد قطعى سختى ها، ناخرسندى و نارضایتى است و شادمانى و دشوارى، قابل جمع نیستند ! انبیا و اولیاى الهى بیشترین سختى ها را در زندگى تجربه کرده اند؛ اما هرگز ناراضى و ناخرسند نبودند.
سیدالشهدا علیه السلام با وجود سختى ها و همه دشوارى ها، راضى بود. آن حضرت هنگام خروج از مکه در خطبه اى خطاب به یاران خود مى فرماید:
رضایت خدا رضایت ما اهل بیت است.7
و جالب تر این که روز عاشورا هر چه فشارها بیشتر مى شود و حضرت تنهاتر مى گردد و به کشته شدن نزدیک تر مى شود، چهره اش گشاده تر و با نشاط تر مى گردد.8
پس مى توان در میان مشکلات و سختى ها، خرسند و شادمان بود و این، پدیده شگفتى است! راز این شگفتى در چیست؟ در فصل هاى بعدى، پرده از این راز، برخواهیم داشت.
اکنون مهم این است که بدانیم رضایت از زندگى را با بازنگرى در تفکرات و اصلاح آنها مى توان به دست آورد. واقعى شدن تفکرات، به واقعى شدن انتظارات منجر مى شود و همین، مهم ترین شرط شاد زیستن و رضامندى از زندگى است.
امام على علیه السلام در این باره مى فرماید:
بهترین دفع کننده اندوه، یقین است.9
1. رضامندى: Satisfaction.
2. ر. ک: شادمانى پایدار، ص12.
3. رهایى از افسردگى، ص25.
4. از حال بد به حال خوب، ص29.
5. المستدرک على الصحیحین، ج3، ص728، ح6640.
6. غرر الحکم، ح2258؛ عیون الحکم والمواعظ، ص435.
7. أعیان الشیعه، ج1، ص593.
8. معانى الأخبار، ص 288.
9. تحف العقول، ص83.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}